مدیرعامل خانه موسیقی گفت: اگر امروز ذائقه شنیداری جامعه ما چندان مناسب نیست دلیلش پخش آثاری سخیف، بیهویت و بیارزش از رسانه ملی است. مردم مجبورند که این نوع موسیقیها را بپذیرند چرا که رسانه این آثار را به خوردشان میدهد.
مدیرعامل خانه موسیقی گفت: اگر امروز ذائقه شنیداری جامعه ما چندان مناسب نیست دلیلش پخش آثاری سخیف، بیهویت و بیارزش از رسانه ملی است. مردم مجبورند که این نوع موسیقیها را بپذیرند چرا که رسانه این آثار را به خوردشان میدهد.
به گزارش سایت موزیک ما، حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی از اوضاع بد موسیقیِ جدی در تلویزیون میگوید و معتقد است که این رسانه دنبالهروی شبکههای اجتماعی است.
مشروح گفتگوی حمیدرضا نوربخش به شرح زیر است:
سالهای سال است که ارتباط بخش جدی موسیقی با رادیو تلویزیون قطع است. عمدهترین دلیلش این است که موسیقی در این رسانه دارای هویت و جایگاه مشخصی نیست. دیگر مسائل از همین ماجرا ناشی میشود. شان و منزلتی که شایسته موسیقی است، در تلویزیون برای این هنر رعایت نمیشود. نگاه غیر اصولی وقتی به این هنر در تلویزیون وجود دارد، هنرمندان مهم عرصه موسیقی به این رسانه نمیروند.
من خواننده اوایل دهه شصت و اواخر دهه هفتاد هستم. آن زمان هم خوانندگان زیادی روی کار نبودند. خودم هیچ وقت به عنوان خواننده حاضر نشدم به این رسانه بروم. دلیلش هم این بود که تلویزیون برای موسیقی منزلت قائل نبود و ساز را نشان نمیداد. درست مانند این است که شما را به همراه خانوادهتان به یک مهمانی دعوت کنند و اعضای خانواده را به پستویی بفرستند و خودتان را به اتاق پذیرایی ببرند و بالا بنشانند. این کاری است که تلویزیون با ما خوانندگان انجام میدهند. از سوی دیگر چرا منِ خواننده باید به تلویزیون بروم و پلیبک(پخش موسیقی از طریق دستگاه پخش کننده و لب زدنِ خواننده) کنم. از میان خوانندگان قدیم یک مورد به من نشان دهید که خوانندهای به تلویزیون رفته و پلی بک کرده باشد. قبل از انقلاب کدام یک از خوانندگان موسیقی ایرانی پلیبک کردهاند؛ شجریان، شهیدی، بنان یا نادر گلچین پلی بک میکردند؟
پلیبک برای خوانندگان پاپ بوده و هست. علتش هم این بود که اصلا فلسفهاش متفاوت است. ما در موسیقی سنتی چیزی به نام نمایش نداریم. تلویزیون خواننده موسیقی سنتی را مجبور به پلیبک میکند. اصلا مگر میشود آواز را پلیبک کرد؟ مگر آواز زمانبندی دارد؟ مگر سرِ ضرب دارد؟ این کارها اتفاق میافتد و نتیجهاش نمایشی مضحک است. متاسفانه برخی از همکاران ما هم میپذیرند که در این نمایش مضحک شرکت کنند. البته هر هنرمندی خودش مختار است. برنامهای مشخص و جدی در تلویزیون با موضوع موسیقی نداریم. موسیقی سنتی ابدا در تلویزیون وجود ندارد. اگر هم وجود دارد به همین شکلی است که برایتان شرح دادم و به نظرم بهتر است که اصلا وجود نداشته باشد. درباره آموزش موسیقی هیچ برنامهای در تلویزیون نداریم. درباره آشپزی و همه چیز آموزش داریم الا درباره موسیقی.
گاهی برنامههایی خاص در قالب گفتوگو شکل میگیرد که کمکی به موسیقی نمیکند. برنامهها باید به گونهای باشند که به ارتقاع سطح فرهنگ موسیقایی جامعه کمک کند. اگر برنامهای گفتوگویی و تحلیلی در تلویزیون اجرا شد که در آن چند موزیسینِ خاص هم حضور داشتند، چنین برنامهای تنها برای موزیسینها جذاب است و خیلی به درد عموم مردم نمیخورد.
باید پرسید برای ارتقای ذائقه شنیداری مردم چه کردهاید؟ ذائقه موسیقایی مردم باید تربیت شود. یکی از رسالتهای تلویزیون ارتقای سطح فرهنگ عمومی است که در اساسنامهاش هم آمده است. بخشی از این فرهنگ عمومی سلیقه و ذائقه شنیداریِ مردم است. اگر امروز ذائقه شنیداری جامعه ما چندان مناسب نیست دلیلش پخش آثاری سخیف، بیهویت و بیارزش از رسانه ملی است. مردم مجبورند که این نوع موسیقیها را بپذیرند چرا که رسانه این آثار را به خوردشان میدهد. کدام یک از برنامههای پربیننده تا کنون موزیسینی درجه یک و ممتاز، فرهیخته و بادانش دعوت کرده است. معمولا خوانندگانی دعوت میشوند که در برنامههای تلویزیونی یک شبه مشهور میشوند و در ادامه باز هم به همان برنامهها دعوت میشوند. در نوروز ما در هر شبکه برنامههایی ویژه داریم. مهمانان ویژهی این برنامهها در چند سال اخیر را بررسی کنید. از کدام چهرهی ارزشمند موسیقی ایران دعوت شده است؟
چرا این اتفاق میافتد؟ فضای مجازی را بررسی میکنند و براساس موجهایی که در شبکههای اجتماعی ایجاد شده، مهمانان را انتخاب میکنند. یعنی تلویزیون به اتفاقهای شبکههای مجازی دامن میزند و بلافاصله شبکههای مجازی به اتفاقهای تلویزیونی دامن میزند. این یک دور باطل است. تلویزیون به نوعی دنباله روی شبکههای مجازیمانند اینستاگرام است. کسی که ویدیواش در رادیو جوان لایکهای زیادی خورده است، فردا مهمان یکی از برنامههای تلویزیونی میشود. به نظرم هیچ آدم منصفی نمیتواند این ضعفرا نادیده بگیرد. مدیران بسیاری با سلایق مختلف آمدهاند و رفتهاند و هیچ اتفاقی هم نیافتاده است. متاسفانه نگاهشان پرکردن آنتن است و نگاه فرهنگی ندارند.
استدلال دیگر آقای معلم این بود که موسیقیهای جدی در ساعات مختلف شبانهروز از تلویزیون پخش میشوند. من نگاه انحصارگرایانه ندارم. موسیقی پاپ را به هیچ وجه رد نمیکنم. اصلا درست نیست که بگوییم همه اقشار مردم باید موسیقی ایرانی بشنوند. مگر خودِ ما که هنرمند موسیقی سنتی هستیم، در همه ایام و ساعات سال، فقط موسیقی سنتی گوش میکنیم. مگر ما همیشه حرف جدی میزنیم. ولی ما میگوییم هر چیزی جای خودش. موسیقی سنتی ما جایش کجاست. تلویزیون در طول شبانهروز باید سی شبکه را تغذیه کنید. از این میان شبکههای استانی ماجرای متفاوتی دارند که در جای خودش جای بحث دارد. ولی در همین شبکههای رسمی در طول شبانهروز آیا ما دو ساعت حقمان هست یا نه! آن هم البته در ساعت پربینندهی تلویزیون. نه در ساعتی که شبکههای تلویزیونی کمترین میزان مخاطب را دارند.
از سوی دیگر دفتر موسیقی سازمان صدا و سیما نقشی در پخش موسیقی سازمان ندارد. دفتر موسیقی آثاری را تولید میکند و اگر مسئولان شبکههای مختلف صلاح ندانند، اصلا پخش نمیشوند. ما با مرکز موسیقی سازمان صدا و سیما طرف نیستیم. این مرکز آثار خوبی هم تولید میکند. در آرشیو این مرکز آثار ارزشمندی وجود دارد. چند سال پیش که آقای صوفی مدیر مرکز موسیقی سازمان بودند، با سازمان مذاکره کردیم تا حدود ۱۰۰ اثر را با برند خانه موسیقی تولید کنیم. آخرش به این رسیدیم که تضمین پخش نداریم. تولید میشد اما تضمین پخش نداشت. ما شرط تضمین پخش را وسط کشیدیم و در نهایت به نتیجه نرسیدیم. البته صرفِ تولید آثار خوب بود اما در نهایت وقتی پخش نمیشد فایدهای نداشت. فکر میکنید برای تولید تیتراژ یک سریال از دفتر موسیقی اجازه میگیرند؟ به هیچ وجه. شبکهها در این باره مستقل عمل میکنند. به نظرم باید مجوز رسانه های خصوصی را بدهند. در قانون ما رسانه باید در انحصار حاکمیت باشد و از سوی دیگر هم محدودیتهای بسیاری وجود دارد. در همه جای دنیا تلویزیون دولتی هست و در کنارش شبکههای تلویزیونی خصوصی هم فعالیت میکنند.
الان شما به من بگویید که پخش موسیقی سنتی یا هر موسیقی جدی دیگری در شبکههای تلویزیونی کشور چه ساعتی است. این که به طور تصادفی هم ممکن است اثر خوبی پخش شود که فایده ندارد. الان میدانیم که فلان سریال یا فلان برنامه خانواده یا فلان برنامه آشپزی درست چه ساعتی پخش میشوند.
اینها برنامهها جدی نیستند. برنامههایی سرگرمی برای پرداختن به موسیقی روز جامعه هستند. این برنامهها در ارتقای سطح فرهنگ موسیقایی جامعه کمکی نمیکنند. البته در جایگاه خودشان برنامههای مناسبی هستند اما هدف ما چنین برنامههایی نیست. در گذشته برنامهای مانند «هفت شهر عشق» پخش میشد. آرشیو این برنامه از شاهکارهای موسیقی ماست و منبعی برای پژوهش به حساب میآیند. «گلچین هفته» برنامهای درجه یک بود. در رادیو و تلویزیون از اینگونه برنامههای ماندگار داشتیم.به هر حال برنامههای خوبی هم در این زمینه ساخته شده اما این برنامهها مقطعی و حاصل سلیقه مدیرانی خاص بوده است. نگرانی اصلی ما این است که مردم برنامهی موسیقی جدی نمیبینند. اگر هم برنامهای جدی در این زمینه پخش میشود، زمانش مشخص نیست و مخاطب باید به طور تصادفی آن را پیدا کند.در همین برنامههایی که گهگاهی در تلویزیون و به طور تصادفی پخش میشود هم ایراداتی وجود دارد. آیا این برنامهها حق کپیرایت را رعایت میکنند. وقتی رسانهای میخواهد اثری از یک هنرمند پخش کند، باید حقوق مادی و معنوی آن را پرداخت کند. حقوق مادی که مشخص است و حقوق معنوی هم حقِ عدم تفسیرِ اثر است. اثر یک هنرمند را نباید تفسیر کرد و این فقط خودِ هنرمند و البته مخاطب است که میتواند یک اثر را تفسیر کند.
بله. مگر تا الان از کسی اجازه گرفتهاند.
بیشتر در رادیو شنیدهام. در تلویزیون هم شاید همین چند ماه پیش بود که اثری با صدای من و خوانندگی سهراب پورناظری پخش کردند. چندی پیش هم اثری با صدای من و آهنگسازی داریوش پیرنیاکان پخش کردند.
شاید بگویند فلان اثر مال شرکت «سروش» است و متعلق به صدا و سیما است. اما با این حال به این راحتی هم نیست. من این اثر را برای قرار دادن در سیدی و فروش از راه سیدی خواندهام. «سروش» حق ندارد این اثر را از رادیو و تلویزیون پخش کند.تلویزیون آنتنش را برای پخش تبلیغات ثانیهای میفروشد. اما برای پخش آثار هنرمندان همه چیز رایگان میشود.
بله. سال گذشته ما کمپین تشکیل دادیم تا حقوق هنرمندان را در صدا و سیما پیگیری کنیم. خیلی از هنرمندان به ما وکالت دادند.
مذاکراتی با مسئولان صدا و سیما داشتیم اما متاسفانه به جایی نرسید.
بله. ممکن است. ما دوست داریم با تعامل این مسائل را حل کنیم. البته گاهی برخی هنرمندان دوست دارند آثارشان از تلویزیون پخش شود، چرا که معتقدند این کار نوعی تبلیغ برایشان محسوب میشود. این هنرمندان دیدگاه متفاوتی دارند و قابل احترام است.
اما کسی مانند شهرام ناظری همیشه به پخش آثارش از شبکههای تلویزیونی اعتراض داشته است. موسیقی سنتی ما سالهاست که در معرض خطر است. نگاه ما سیاسی نیست. ما به نگاه و جهتگیری رسانه کاری نداریم. حرف ما این است که برای این موسیقی بیش از اینها باید شان و منزلت قائل باشید. این هنر مخاطب را به تفکر وادار میکند. این هنر فرهیخته است. از هر نظر که نگاه کنیم موسیقی جدی آدمی را از ابتذال دور میکند.
موسیقیهای بد در رفتار آدمها تاثیر میگذارد. موسیقی سنتی بسیار پاک است. پرداختن به این موسیقی یعنی پرداختن به سعدی، مولانا، حافظ و عطار.
متاسفانه هم اکنون زنگ خطر جدی درباره موسیقی سنتی به صدا در آمده است.
موسیقی که از کشورهای دیگر میآید با خودش تیپ، رفتار، ادبیات، ناهنجاری و تربیت خاص خودش را میآورد. در جهت مخالفش موسیقی سنتی با خودش منش و تربیت فرهیختگی میآورد. واکنش مخاطبان کنسرتهای خارج از کشور را با مخاطبان موسیقی سنتی قیاس کنید. نوع حرف زدن و نوع لباس پوشیدنشان با هم فرق میکند. کسی که موسیقی سنتی گوش میدهد اهل اندیشه، مطالعه، تفکر و شعر است. نگاه این آدم متفاوت است. در یک خانواده دو بچه را با هم مقایسه کنید؛ بچهای که ساز سنتی مینوازد با بچهای که باری به هر جهت زندگی میکند. تفاوت این دو با هم بسیار زیاد است.
بله. کاملا درست است. من انتظار را پایینتر آوردم. از صدا و سیما خواستم به موسیقی زمان بدهد. ساعتی مشخص برای موسیقی اختصاص داده شود.
در برنامه موسیقی باید مخاطب عام در نظر گرفته شود، پس باید جذابیت داشته باشد. پخش موسیقی مهمترین عامل در چنین برنامههایی است. تصویر موسیقی یعنی مثلا پخش یک کنسرت موسیقی. فقط حرف زدن و گفتوگو کافی نیست. در عین حال باید دقت شود که حرفها باید برای مخاطب عام باشد. آنالیز یک اثر از ویژگیهای مهم یک برنامه تلویزیونی است.
مهمترش این است که ما با مخاطب عام سخن میگوییم و مخاطب ما فقط خواص نیستند. شرط اولش اما پخش موسیقی و نشان دادن ساز است. الان جوانان ما سازهای موسیقی ایرانی را نمیشناسند. اما همان جوانها کیبورد، گیتار و درام را میشناسند. عناصر فرهنگی ایران را که بخشی از آنها همین سازها هستند، در تلویزیون خودمان نمیبینیم و در عین حال در بیش از ۱۰۰ کانال ماهوارهایِ فارسی زبان هم نمیبینیم. یعنی تمام این حرفهایی که زدیم در شبکههای ماهوارهایِ فارسی زبان هم نیست. یعنی تلویزیون در مواجهه با فرهنگ موسیقایی ما همان کاری را میکند که شبکههای ماهوارهای انجام میدهند.تیغ سانسور صدا و سیما دامن موسیقی جدی را گرفته است. چرا که موسیقی پاپ کار خودش را انجام میدهد.
ما دوست داریم که مبانی فرهنگی، هنری و هویتیمان تقویت شود. ما از رسانه انتظار داریم. بحث انتقاد نیست. از روی دلسوزی میگوییم. مسئولان رسانه باید به این مسائل فکر کنند. ما دلمان میسوزد و میدانیم که راهی که الان میروند ثمرات بدی دارد. همهی حرفهای امروز را هم به عنوان یک خواننده و هم به عنوان مدیر صنف گفتم.
برنامهای باید باشد. در میان همهی این شبکهها، یک برنامه موسیقی هم باید باشد.عدم حضور منِ خواننده در برنامههای تلویزیون به دلیل همین کملطفیهاست. با رسانه مخالفت کردن معنا ندارد. مشکل استاد شجریان هم همین بود. شجریان خودش چندین بار گفته که بحث رعایت نکردن احترام هنرمندان است.
دیدگاه کاربران